بعضی آدما مثه دندون لق هستن.باید کَند انداخت دور
هرچند من خیلی به سختی از این دندون لق ها دل میکنم و جدا میشم و وقتی جدا شدم یه مدت ذهنم درگیرشون میشه ولی خب دیگه مرگ یه بار و شیون یه بار
امروز از یه همکلاسی دوران دبیرستان که یه سال پیش یهو دوباره جویای حال هم شدیم و همدیگه رو پیدا کردیم و رابطه هامون یه کم بیشتر شد دل کندم.اعصابم خرده اما خب چاره چیه؟
همون بهتر...لااقل دیگه حرص نمیخورم
اخلاق خاصی داره.یعنی أدم نمیدونه چطوری و کی بهش پیام بده که حالش بد نشه و عصبی نشه.
براش ناراحت میشم یه جور پیام میده....غصه اش میخورم یه جور پیام میده....براش خوشحال میشمم یه جور
مثلا چند رکز شوهرش بیمارستان بستریه بهش پیام دادم نمیدونم چه برداشتی کردی که میخواست منو قورت بده...زنگ زدم به مامانش بهش برخورد...زنگ زدم به خودشم فکر کنم برداشت بد کرده دیگه
چه میدونم والله...
الانم منو بلاک کرده توو اینستاگرام هههه
ولش کن بابااااا
جمعه بیست و ششم آبان ۱۳۹۶
| 20:34
| صاحبه
|
وقتی دوستم زنگ میزنه و از مشکل زندگیش و حرفای خاندان شوهرش حرف میزنه...بعد ازخداحافظی باهاش تازه غصه خوردن من برای خودم شروع میشه.خودم دعوا میکنم.خودم رو سرزنش میکنم و میگم: تو یک هزارم مشکل اون رو نداری،شوهرت رو درمقایسه با شوهر دوستت باید بذاری رو سرت و طلا بگیری.هیچ وقتتتتت خانواده شوهرت توو زندگیت دخالتی نکردن و حرفی نزدن و برعکس کلییی هم هوای عروساشون رو دارن.شوهرت بهت بی احترامی نکرده.جیرینگی نصف مهرت رو بهت داده و حتی جایی ثبت نکرده که دلت قرص باشه.اونوقت تو تا تَقّی به توقّی میخوره از شوهرت دلگیر میشی؟آخه چقدر تو لوسب زن سی و دو ساله!
.
.
. اینم از وجدانم خخخخ
پنجشنبه بیست و پنجم آبان ۱۳۹۶
| 18:53
| صاحبه
|
وقتی دوستم زنگ میزنه و از مشکل زندگیش و حرفای خاندان شوهرش حرف میزنه...بعد ازخداحافظی باهاش تازه غصه خوردن من برای خودم شروع میشه.خودم دعوا میکنم.خودم رو سرزنش میکنم و میگم: تو یک هزارم مشکل اون رو نداری،شوهرت رو درمقایسه با شوهر دوستت باید بذاری رو سرت و طلا بگیری.هیچ وقتتتتت خانواده شوهرت توو زندگیت دخالتی نکردن و حرفی نزدن و برعکس کلییی هم هوای عروساشون رو دارن.شوهرت بهت بی احترامی نکرده.جیرینگی نصف مهرت رو بهت داده و حتی جایی ثبت نکرده که دلت قرص باشه.اونوقت تو تا تَقّی به توقّی میخوره از شوهرت دلگیر میشی؟آخه چقدر تو لوسب زن سی و دو ساله!
.
.
. اینم از وجدانم خخخخ
پنجشنبه بیست و پنجم آبان ۱۳۹۶
| 18:47
| صاحبه
|
من همون اول ازدواجم خیلیا رو از زندگیم حذف کردم.هرکس که حس نیکردم بعد ازینوآرامش رو ازم میگیره و مخل آسایش من و زندگیم میشه.الانم بعد از 6سال دلم میخواد یه سری دیگه رو هم بذارم توو بلک لیست.
عوضش بعضیا هستن که حرف زدن باهاشون روح و روانم رو جلا میده.
من دوستام اکثرا ازم دورن...و بیشتر از هرکس دیگه ای همسرم بهترین دوست زندگیمه که میتونم هر حرف و چرت ُ پرتی رو راحت بهش بگم و ترسی نداشته باشم برداشت سوء میکنه.
خلاصه بعصیا خیلی نچسبن...آدم دلش میخواد بندازتشون توو سطل آشغال اصن!
شنبه سیزدهم آبان ۱۳۹۶
| 17:30
| صاحبه
|
شاید که باور کردنش هم سخت باشد
امشب دعا کردم که او خوشبخت باشد
کاش آلزایمر بگیرم...هی روزگار
الحمدلله علی کل حال
هیچی...فقط نصفه شبی یهوووو دلم گرفت
دوشنبه هشتم آبان ۱۳۹۶
| 1:42
| صاحبه
|